جمعه ۱۹ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۵
چهار خلیفه اموی دوران امامت امام باقر(ع) را بشناسیم

حوزه/ روش كار پيشوايان و بالاخص امثال امام سجاد(عليه السلام) و امام باقر(عليه السلام) كه در شرايط فشار و خفقان به سر مى بردند، به شيوه مخفى و پنهانى و زيرزمينى بود. شيوه اى كه موجب مى شد كسى از فعاليت هاى آنان مطلع نشود.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» حضرت آیت الله سبحانی در کتاب "فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى" جلد ششم فرازهایی از زندگانی امام باقر (ع) با چهار خلیفۀ اموی را به تصویر کشیده که در ادامه آمده است.

حضرت امام باقر(عليه السلام) فرزند امام زين العابدين (عليه السلام) در سال 57 هجرى در مدينه ديده به جهان گشود و درسال 114 هجرى در همان شهر ديده از جهان فروبست. آن حضرت هنگام شهادت پدر بزرگوار خود كه در سال 94 هجرى اتفاق افتاد، سى و شش سال داشت. مادر او دختر امام حسن مجتبى (عليه السلام) بود از اين جهت وى نخستين كسى بود كه هم از نظر پدر و هم از نظر مادر فاطمى و علوى بود.

او در آغوش پرمهر پدرى، همچون امام سجاد(عليه السلام) پرورش يافت و از مادرى شايسته وبا فضيلت شير خورد، مادرى كه به قول حضرت صادق(عليه السلام)هيچ زنى به پايه فضيلت او درخانه حضرت مجتبى نمى رسيد. (1)

حضرت باقر(عليه السلام) از همان دوران جوانى به علم و دانش و فضيلت وتقوا معروف بود وپيوسته مرجع حل سئوالات ومشكلات علمى مسلمانان به شمار ميرفت. او در دوران امامت خود كه هيجده سال به طول انجاميد با زمامداران اموى، چون:

«وليد بن عبدالملك»، «سليمان بن عبدالملك»، «عمر بن عبدالعزيز»، «يزيد بن عبدالملك» و «هشام بن عبدالملك»

معاصر بود و همگان به جز عمر بن عبدالعزيز در ستمگرى، استبداد و خودكامگى دست كمى از نياكان خود نداشتند و پيوسته براى امام باقر (عليه السلام) مشكلاتى فراهم مى نمودند.

براى اينكه از وضع سياسى و اختناق دوران امامت امام باقر(عليه السلام) توسط سلاطين اموى اجمالا آگاه شويم، درباره هريك از آنان به صورت فشرده سخن مى گوييم:

* وليد بن عبدالملك

وليد بن عبدالملك در شوال سال 86 هجرى زمام امور را به دست گرفت و در نيمه جمادى الاخرى سال 96 هجرى درگذشت. در زمان او هر چند دامنه فتوحات گسترش يافت ولى اين فتوحات، مربوط به روح جهاد و منش دلاورى بود كه پيامبر گرامى اسلام (ص) در وجود جامعه مسلمان آن روز دميده بود و ارتباطى به امثال وليد نداشت.

در تبهكارى وليد همين بس كه عناصر فاسد و جنايتكارى را به عنوان امير و فرمانده بر سرنوشت مسلمانان مسلط ساخته بود و اين عده عرصه را بر مردم تنگ كرده بودند. يكى از عمال او حجاج بن يوسف ثقفى بود كه به سفاكى و خون آشامى در تاريخ معروف است. وى در زمان حكومت وليد به استاندارى عراق منصوب گرديد و دستش تا مرفق در خون مردم بى گناه عراق فرو رفت. او به پشتگرمى حكومت مركزى، كشتارها و شكنجه هاى وحشتناكى به راه انداخت.

* سليمان بن عبدالملك

سليمان بن عبدالملك پس از برادرش زمام امور را به دست گرفت و در روز جمعه دهم ماه صفر سال 99 هجرى درگذشت. در زمان او فتوحات ديگرى نيز نصيب مسلمانان گرديد. او در آغاز زمامدارى خود نرمش نشان داد و درهاى زندان هاى عراق را گشود و افراد بى گناهى را آزاد كرد ولى در عين حال زندگانى او نيز خالى از ظلم و ستم نبود، او درباره واليان خود اعمال نظر مى كرد و براى نابود كردن برخى از آنان نقشه مى كشيد. (2)

او مردى حريص، پرخور، خوشگذران و تجمل پرست بود. در دوران خلافت او عياشى و خوشگذرانى در دربار او رواج كاملى يافت و خواجه هاى متعددى را در قصر خلافت خود نگاه مى داشت و اغلب اوقات خود را با زنان حرمسرا مى گذرانيد. كم كم فساد و آلودگى به واليان و امراى كشور نيز سرايت كرد و فساد در سطح كشور گسترش يافت.(3)

* عمر بن عبدالعزيز

عمر بن عبدالعزيز پس از مرگ سليمان، براى جانشينى وى برگزيده شد و توانست تا حدودى به برخى از نابساماني ها و پريشاني ها سرو سامان بخشد و با فساد وتبعيض مبارزه كند. وی لكّۀ ننگى كه بر دامن حكومت آن روز نشسته بود، يعنى سبّ على وناسزا گفتن به بزرگترين شخصيت اسلام را ممنوع ساخت و اين بدعت و ميراث شوم معاويه را براى ابد محو نمود. او در بيست و پنجم ماه رجب در سال 101 هجرى درگذشت.

* يزيد بن عبدالملك

پس از وى زمام امور را يزيد بن عبدالملك به دست گرفت، اين بار مردى روى كار آمد كه جز عياشى و خوشگذرانى هدف ديگرى نداشت و هرگز به اصول اخلاقى و دينى پایبند نبود. ايام خلافت او يكى از سياه ترين و تاريك ترين ادوار حكومت بنى اميه به شمار مى رود. خلفاى پيشين بنى اميه در اوقات فراغت با داستان هاى ديرينه عرب، خود را مشغول مى كردند و به قصايد شعرا گوش مى دادند؛ ولى در زمان يزيد بن عبدالملك ساز و آواز جاى قصايد اشعار را گرفت و به قدرى در اين قسمت افراط ورزيد كه خوانندگان و خنياگران را از شهرهاى دور دست به دمشق دعوت مى كرد و از اين طريق عياشى و هوسبازى، شطرنج و ورق بازى در ميان جامعه عرب رواج يافت. (4)

جريان هوسبازى او با دو كنيز حرمسرا به نام هاى سَلاّمة و حَبَابَة كه محبوب ترين زنان او محسوب مى شدند در تاريخ معروف است(5) وى سرانجام در شعبان سال 105 درگذشت.

* هشام بن عبدالملك

پس از وى هشام بن عبدالملك زمام امور را در دست گرفت. او مردى بخيل، خشن، ستمگر و بي رحم بود و به خوبى مى دانست كه در افكار عمومى پايگاهى ندارد و حكومت او بر زور و قدرت استوار است، او در آزار و اذيت فرزندان على (عليه السلام) مى كوشيد و او بود كه قيام زيد بن على را سركوب كرد و او را به وضع فجيعى به دار آويخت، او نيز سرانجام در سال 125 هجرى قمرى درگذشت.

امام باقر(عليه السلام) در دوران خلافت خود با چنين مدعيان خلافت روبرو بود، ولى در عين حال آن حضرت از طريق تعليم و تربيت، جنبش علمى دامنه دارى را به وجود آوردند. امام باقر (ع) مقدمات تأسيس يك دانشگاه اسلامى را در دوران امامت خود پى ريزى كردند و در زمان فرزند عزيزش «امام جعفر صادق(عليه السلام)» شكل گرفت و نتيجه بخشيد.

* شرايط پيچيده زمان امام باقر (ع)

هريك از پيشوايان بزرگ ما در عصر خود عهده دار ارشاد و رهبرى جامعه اسلامى و پاسدار و نگهبان آيين اسلام بودند ولى شكل كار آنها در تحقق اين هدف مختلف بود و هركدام متناسب شرايط زمان خود راهى را برمى گزيدند كه آنان را به هدف برساند.

ملاحظه شرايط پيچيده زمان امام باقر (ع) در ظاهر جز نشر حديث و گسترش تعاليم اسلامى كار ديگرى را به او اجازه نمى داد، از اين جهت مى بينيم علوم باقرى (ع) در عصر خود زبانزد عام و خاص مى گردد.

نكته ديگر اينكه روش كار پيشوايان و بالأخص امثال امام سجاد(عليه السلام) و امام باقر(عليه السلام) كه در شرايط فشار و خفقان به سر مى بردند، به شيوه مخفى و پنهانى و زيرزمينى بود. شيوه اى كه موجب مى شد كسى از فعاليت هاى آنان مطلع نشود. همين فعاليت هاى پنهانى گاهى كه آشكار مى شد، خلفا را سخت ناراحت مى كرد و وسايل تبعيد و زندان آنها را فراهم مى نمود. به خاطر همين كارهاى سرّى و مخفى بود كه خليفه وقت، امام باقر(عليه السلام) را با فرزند عزيزش به شام احضار كرد تا از اسرار آن حضرت آگاه شود.

امام (ع) در زمانى كه نشر حديث پيامبر (ص) ممنوع بود، به انتشار احاديث رسول خدا (ص) مبادرت ورزيد و مسلمانان را با معارف بلند اسلامى، تفسير قرآن و احكام اسلام آشنا ساخت و شخصيت هايى را پرورش داد كه هر كدام از آنها راويان بلند پايه حديث، و فقيهانى بلند منزلت بودند. مانند محمّد بن مسلم، زرارة بن اعين، ابو بصير، بريد بن معاويه و ... .

در عظمت اين افراد كافى است كه امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند: مكتب و احاديث پدرم را چهار نفر زنده كردند. آنگاه اسامى آن چهار نفر را به نحوى كه ياد كرديم، ذكر مى نمايند. (6)

محمد بن مسلم فقيه عصر خود، سى هزار حديث از امام باقر (ع) و شانزده هزار حديث از امام صادق (ع) فرا گرفت. يكى ديگر از شاگردان برجسته امام باقر (عليه السلام) جابر جُعْفى است؛ وى هفتاد هزار حديث از امام باقر (ع) شنيده و ضبط كرده كه همه را آن حضرت از پيامبر (ص) نقل نموده اند. (7)

هشام از موقعيت امام باقر(عليه السلام) و فرزند عزيز او حضرت صادق (عليه السلام) سخت بيمناك بود، از اين جهت به حاكم مدينه دستور داد كه هر دو را روانه شام سازد. مسافرت آنان به شام هرچند اجبارى بود و هشام بسيار مى كوشيد كه پدر و پسر را در انظار مردم شام كوچك كند اما مناظره امام باقر (ع) با اسقف مسيحيان آن چنان به امام باقر (ع) عظمت بخشيد كه همه مردم شام از موقعيت بزرگ امام (ع) آگاه شدند. از اين جهت هشام مجبور شد كه هر دو نفر را مرخص كرده و آنان را به مدينه باز گرداند. (8)

سرانجام امام باقر(عليه السلام) كه پيوسته مورد خشم و غضب خليفه وقت، هشام بن عبدالملك بود، به وسيله ايادى او مسموم شد و در سال 114 هجرى به شهادت رسید و دركنار قبر پدر بزرگوارش در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد.

پاورقی:

(1)- كافى ج 1ص469.

(2)- تاريخ سياسى اسلام ج1ص387.

(3)- همان.

(4)- تاريخ سياسى اسلام جص484.

(5)- همان.

(6)- رجال كشى ص125.

(7)- أعيان الشيعة ج4بخش2 ص7.

(8)- مشروح سرگذشت امام (ع) در اين مسافرت اجبارى در كتاب بحارالأنوار ج46ص307ـ313 آمده است.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha